|
برای دیکتاتوران در هر لباسی، متأسفانه حتا شنیدن حرفی که احتمال بزنند در آینده نغمه مخالفت علیه خود آنها ساز کند، غیر قابل تحمل خواهد بود. مطلب تاریخی و فرهنگی زیرین در واقع متن سخنرانی نگارنده است که می بایستی در سیمیناری به مناسبت بزرگداشت جمهوری کردستان در ایران، معروف به جمهوری مهاباد، در اربیل مقر حکومت فدرال کردستان عراق به تاریخ 22 ژانویه 2006 میلادی، ارائه شود. گویا بدلیل دخالت وحتا تهدید جمهوری اسلامی ایران علیه کشور فدرال نوپای عراق، این سیمینار و یادبود اجبارا لغو گردیده و با تأسف زیاد، تلفنی به من اطلاع دادند که مراسم برگزار نخواهد شد. بهمین دلیل مایلم آن را بلا استفاده نگذارم و برای روزنامه ها ارسال نمایم که به نظر دوستان خلق کرد و علاقمندان رسانده شود. هموطنان عزیز، ضمن درورد بی پایان برشما و تبریک و شاد باش به همه هم ملیتیهای کرد برای پیروزی شایان توجه در این بخش از کردستان، اجازه می خواهم مراتب سپاس و قدردانی خودم را قبل از بیان هر مطلب دیگر از برگزار کنندگان این مجمع مهم در سایه حکومت فدرال در این بخش از سر زمین کردستان، به مناسبت شصتمین سالروز بنیانگذاری جمهوری کردستان در مهاباد سال 1946، ابراز نمایم. بدون شک این نشانه همبستگی واتحاد ملت کرد در سراسر کردستان است که کردها هر وقایع مهم تاریخی را در هرگوشه ای از کردستان، از آن خود می دانند. همانگونه که ما کردهای دیگر بخشهای کردستان، پیروزی چشمگیر هم ملیتهای خود و بر پائی حکومت فدرال در کردستان عراق را موفقیتی از آن خود می بینیم و باتمام کاستی هائیکه احتمالا می تواند در آن وجود داشته باشد، برایش بوجد آمده ایم. آرزومندم روزی نه چندان دور، قادر باشیم با چشمان خود و حد اقل این چنین حکومت آزاد و فدرالی را در دیگر بخشهای کردستان، مشاهده نمائیم و در نتیجه قادر باشیم در هم چنین مجامعی در آن بخشها نیز آزادانه شرکت کنیم. امروز 2 بهمن (رێبهندان) 1384 خورشیدی در این سر زمین و در این سالن که خانه همه ما کردها است، این امکان استثنائی و درخشان را به من کرد گوران اهداء نموه اند که بمناسبت شصتمین سال گرامی داشت، بنیانگذاری جمهوری کردستان برهبری پیشوا قاضی محمد، یکی از راد مردان تاریخ خلقمان، درپشت این تریبون آزاد با شما صحبت کنم و گزارشی کوتاه از موقعیت آن روزی کردستان در مقایسه با امروز را بعرض حضار محترم و دیگر عزیزان شنونده برسانم. در اینجا باید باصراحت عرض کنم که این لحظات را در این جمع و درمیان هم ملیتیهایم از زیباترین دقایق در سراسر زندگی ام می دانم. زیرا، بدون ترس و بیم از دیکتاتوران و مستبدان، در سایه ی یک حکومت فدرال کرد و درکشوری که رئیس جمهور آن نیز کرد است با شما سخن می گویم. چه احساسی میتواند ازاین لحظه زیباتر برای انسانهای مبارز و شیفته آزادی باشد؟! متأسفانه به دلیل دخالت دیکتاتوران این احساس و لحظه زیبا بوجود نیامد. خوب، ما به این حق کشیها عادت داریم. اجازه دهید در سطح مقایسه با تحولات کنونی آغاز کنم، شصت سال پیش بعد از پایان جنگ جهانی دوم، در چنین روزی، پیشوا قاضی محمد در بخش اشغال نشده از کردستان ایران، پرچمی را به اهتزاز در آورد، گرچه هنوز پرچم یک دولت مستقل نیست، ولی تا کنون بر زمین نهاده نشده و بقول خودش:"فرزندان دلیر خلق کرد این پرچم را کوه به کوه و شهر به شهر بر دوش حمل می نمایند و در اهتزازش نگاه خواهند داشت"(نقل بمعنی)، بطوری که ملاحظه می کنیم، این گفته، امروز صحت پیدا نموده و ما در سایه آن پرچم با شادی و افتخار دور هم گرد آمده ایم. این موفقیت مهم، نه فقط همه کردها را در سراسر کردستان به وجد آورده، بلکه تحسین سیاستمردان جهان را بر انگیخته است که در برابر اراده و مقاومت و شهامت کردان سر تکریم و تعظیم فرود می آورند. پس آنچه زنده یاد قاضی محمد و همرزمان نستوهش در شصت سال پیش بیان داشتند و برای تحقق بخشیدن به آن مبارزه کردند، دیکتاتوران چه بخواهند و چه نخواهند، ما امروز اولین ثمره درخشان آن را با چشم خویش می بینیم و احساس غرور می کنیم که حق خود را تا حدودی و بطور نسبی در یک بخش از کردستان به دست آورده ایم. شاید بد بینان بگویند: احساس غرور کردن زود است، ولی من با اطمینان می گویم: چرخ تاریخ را دیگر نمی توان به عقب باز گرداند. احتمالا رهبران پیشین ما در طول مبارزه دشوار خویش و در مد و جزر زندگی سیاسی مرتکب اشتباهاتی هم شده اند و حتما هم اینطور بوده و لغزشهائی لاوار مانند راه موفقیت آنان را به دلایل گونا گون اختلاف نظرها، سد کرده بوده و چه بسا هنوز هم این اختلاف وجود داشته باشد، که اینها در روند مبارزه سیاسی، امری طبیعی است. گویند هر کس مبارزه کند، بدون شک راه اشتباه هم خواهد رفت، ولی با تمام این توصیف و بر عکس نظر برخی از آن بد بینان که احتمالا نا خود آگاه به اختلافهای دست چندم نیز دامن بزنند، ولی قطعا پیروزی بدست آمده چشم گیر است و آینده روشنی در انتظار ما می تواند باشد، بدان شرط که همه کردهای خوش بین، با وصف بحرانها و نا آرامی ها در این مقطع زمانی حساس، به اتحاد روی آورند و یا حد اقل بکوشند اتحاد موجود خود را حفظ نمایند. بدون شک این اتحاد، امیدواری مارا به آینده ی بس بهتر، تقویت می کند. درواقع اتحاد ما احترام به خون شهدای راه آزادی خلق کرد از هر گروه و دسته است، و نیز ارج نهادن به تداوم مبارزه پیشمرگان قهرمان تا پیروزی نهائی، یعنی تا بدست آوردن حقوق کامل تعیین سرنوشت خویش در همه بخشهای کردستان است. دوستان گرامی، اکنون اگر جاودانان تاریخ، پیشوا قاضی محمد و عقاب بلند پرواز کردستان، جنرال مصطفا بارزانی دراین جمع حضور می داشتند و موقعیت ملت خویش را مشاهده می کردند، که در بخشی از آن، فرزندان خلف خود را در رأس مملکتی به بزرگی عراق وکردستان جنوبی می دیدند، بدون شک به وجد می آمدند و هرگز ازراهی که گام نهاده بودند، نادم و پشیمان نمی بودند و باز هم اگر عزم مبارزه سیاسی می کردند، همان راه را می پیمودند که پیموده بودند. پس با چنین توصیفی، وظیفه ی بس سنگینی بردوش باز ماندگان آن نامداران ذکر شده و دیگر مبارزان نستوه خلق کرد، نظیر شیخ عبدالسلام دوم، شیخ محمود برزنجه ای، اسماعیل آقا سیمتکو، شیخ سعید پیران، احسان نوری پاشا، سید رضا درسیمی، شیخ احمد بارزانی، و دهها و صدها مبارز دیگر، که نام بردن ازهمه آنان به درازای تاریخ خواهد بود، قرار دارد. بنابراین چیزی که می خواهم به عنوان یک کرد با تجربه کم و بیش و تحقیقاتی چند، بعرض حضار محترم و از جمله دیگر کردان مبارز و دلسوز برسانم و مجددا بر آن تأکید ورزم، نخست اتحاد بین خود و دوم حمایت قاطع ازین حکومت فدرال در کردستان عراق، خواهد بود. بنده این حمایت را هر چند از طرف ما نا چیز باشد، از وظایف مبرم و تاریخی همه کردها با نظرات گونا گون و گرایش به سازمانهای سیاسی متفاوت در سراسر کردستان می دانم. کوتاهی وقصور از انجام این وظیفه مهم، امکان شادی و شعف را به دشمنان خلق کرد که درکمین نشسته و انتظار چند دستگی و اختلافات درونی مارا دارند، خواهد داد. دوستان، بگذارید آنها این آرزو را با خود بگور ببرند. حتما هموطنان گرامی درهمین دو سال گذشته، با دقت متوجه اکثر رسانه های کشورهای همسایه، شده اند. بنده با وصف دوری از دیار و 36 سال اقامت اجباری در اروپا، بانگرانی اما علاقمندی بی حد به پیگیری اخبار در باره سر نوشت مردم سرزمین آباء اجدادی خود هستم. با اطمینان باید عرض کنم که ضمن جستجوی مدام دراین رابطه وپیگیری وقایع مهم جهان، در هیچ مقطع زمانی بیاد ندارم که به اندازه این دو سال گذشته مطالب، اخطار نامه ها و توصیه های زهر آگین، علیه سیستم فدرالیسم و بویژه علیه تحولات مثبت در عراق که بنظر من، با وصف نا آرامی های موجود، دارد گامهائی در مسیر دمکراسی بر داشته می شود و این خود اگر موفق گردد، به سود همه کردهای این بخش ازکردستان است، خوانده باشم. متأسفانه باید گفت، تعدادی ازناسیونالیستها و هژمونی طلبان ترک و فارس و عرب نمی توانند ببینند که ملت کرد بعد از 80 سال مبارزه سیاسی و نظامی ممتد به این ابتدائی ترین حق خود در یک گوشه ازکردستان دست یافته اند. روزی نیست که بنده و شما مطلبی در رد حتا واژه فدرالیسم و یا خطر آن در آینده، برای باصطلاح حفظ "تمامیت ارضی" کشورهائی که کردها در آن زندگی می کنند، نخوانیم. اینان با تبلیغات دروغین و بی پایه علیه فدرالیسم یعنی تهمت تجزیه طلبی، و وحشت قریب الوقوع تجزیه کشور خودرا به دل لیبرالها و دمکراتهائی که حداقل قبول داشته و هنوز هم دارند که کشورهایشان کثیرالملله است و ملیتهای ساکن سر زمین آنان باید به حق و حقوق خود برسند، انداخته اند. در اینجا باید در رابطه با موضع ملیتهای حاکم در منطقه یک پرانتز باز کرد که مثلا اکثریت ملت فارس را می توان برای باصطلاح دفاع از تمامیت ارضی کشور بسیج نمود، اما این کار را بر عکس ترکها و عربها که دیگر ملیتها را برای به کرسی نشاندن زبان و فرهنگ خود بشدت سرکوب می کنند، نمی توان برای دفاع از زبان فارسی و یا سر کردگی و هژمونی ملت فارس بر دیگر ملیتها، بسیج نمود. زیرا حتا نیروهای راست و محافظه کار فارس مانند سلطنت طلبان به برادران کرد و آذری و بلوچ و غیره خود افتخار می کنند. در حالی که تا چند سال پیش در ترکیه به کردها "ترک کوهی" می گفتند و حتا تکلم به زبان کردی ممنوع بود. پس بدون اغراق باید حساب فارسها (نه رژیمها) را بطور کلی از دیگر ملتهای حاکم بر سرزمینهای کردستان، بدون تعصب و پیش داوری، جدا دانست. از همه اینها بگذریم، مبارزه صلح آمیز خلق کرد هنوز به پایان نرسیده است. در واقع جمهوری کردستان در اوایل سال 1946 آغازگر این مبارزه صلح آمیز بوده و بدون شک، فعالیت پیگیر رهبران کنونی کردستان عراق در تداوم آنست. ما به یقین امید داریم که روزی در مناطق چند ملیتی خاورمیانه، حکومتهای فدرال و دمکرات حاکم خواهند شد و ملیتهای اقلیت در این منطقه از جمله ملت کرد در دیگر کشورها به حقوق خویش دست خواهند یافت. این جبر تاریخ است و برو و برگرد ندارد. مثلا، ما در شصت سال پیش به هیچ وجه موقعیت و تحولات امروزی را تصور نمی کردیم و احتمالا شصت سال آینده را نیز نتوانیم پیشگوئی کنیم. اما بی تردید تحولات مثبت بسود ملیتهای تحت ستم در جهان سیر سعودی خود را می پیماید. هموطنان عزیز، جهان امروز باجهان شصت سال پیش دربسیاری اززمینه ها، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کاملا فرق نموده است. در برهه ای که جمهوری کردستان بنا نهاده شد، جنگ جهانی و خانمان بر انداز دوم با میلیونها تلفات جانی و مالی تازه به پایان رسیده بود، دود نفرت انگیز جنگ سرد بین ابر قدرتها داشت اوج می گرفت و چهره کریه خودرا نشان میداد، جهان به دو بلوک شرق و غرب تبدیل شده بود، این دو بلوک بنای مبارزه خصمانه ای علیه هم نهاده و درمقابل یکدیگر صف آرائی کرده بودند. برخی از دولتهای سودجو برای حفظ منافع اقتصادی خود در منطقه، ابتدائی ترین اصول دمکراتیک را در سر زمینهای ما رعایت نمی کردند. آنها علنا سیاست ضدیت با ملیتهای اقلیت در کشورهای تحت حکومتهای بوجود آمده بعد از جنگ جهانی دوم را با حمایت از دیکتاتوران و مرکزیتگرایان، آشکار نموده بودند. در چنین شرایطی برخی از ملیتهای ایران مانند آذری ها و کردها، بعد از آن که از رژیم دست نشانده تهران نا امید شده بودند، که به خواستهای برحق آنان توجه نمی شد، برای احقاق حقوق خویش به پا خاسته بودند و بر مسئله خودمختاری این خلقها تأکید می ورزیدند. متأسفانه جو حاکم و رقابت بین ابر قدرتها، به سود این خلقها و بویژه خلق کرد نبود. زیرا از هرطرف و بویژه از طرف نیروهای مرکزیت گرا و کسانی که موافق تسلط دیکتاتوری در ایران بودند، تهمت تجزیه طلبی به کردها و وابستگی احزاب سیاسی کرد به یک دولت خارجی را آغاز نمودند. لذا در آن زمان دفاع از این موضع که خلق کرد وابسته به هیچ دولت خارجی نیست وهیچ قصد تجزیه کشور و ادعای استقلال راهم ندارد، آسان نبود. زیرا از طرفی رژیم حاکم بر ایران گوش به فرمان آنهائی بود که او را به قدرت رسانده بودند و به ساز آنها می رقصید. ازطرف دیگر در آن زمان برخی از متفقین پیروز درجنگ آنگونه که اشاره شد، علنا و سر سختانه موافق حکومت مرکزی و مخالف سیستمهای خودمختاری بودند. برای اینکه حکومتهای مرکزی، طرف تابع و مطمئن قراردادهای اقتصادی اسارت بار بودند، اما حکومتهای خودمختار مانع آن می شدند. چه بسا همین موضع ضد تقسیم قدرت بین ایالات و ولایات، برخی از این ابرقدرتها، بعدها به شکست جنبش خلقهای منطقه منجر شد و برای خودآنها پشیمانی ببار آورد. اعترافهای آشکار و نهان در این باره و بویژه اشتباه بودن کودتای 28 مرداد 1332 و به سقوط کشاندن حکومت ملی دکتر مصدق، 6 سال بعد از وقایع آذر ماه 1946، نمونه بارز آنها است. امروزه بر عکس آن زمان، جهان ما به جهانی یک قطبی تبدیل شده است، بلوک بندی های شرق و غرب نمانده اند و در نتیجه جنگ سرد هم به پایان رسیده است. آمریکا و انگلستان و دیگر کشورهای غربی در برخی زمینه ها در سیاست گذشته خود تجدید نظر نموده اند. آنها عاقبت به این نتیجه رسیده اند که بالاخره جهان امروز ما، بیشتر دمکراسی میطلبد تا حاکمیت دیکتاتوریهای لگام گسیخته و حکومتهای مرکزی. بهمین دلیل و بنظر من پروسه پیشرفت و آگاهی خلقها به حقوق خویش برگشت ناپذیر شده است و نیروهای راست و ارتجاعی دیگر نمی توانند بانیرنگ و زور چرخ تاریخ را به عقب بازگردانند. اکنون نتیجه ی بخشی ازاین تحولات در برابر چشمان ما قرار دارد. بعنوان مثال هیچکسی تصور نمی کرد، که روزی دولت اسرائیل تمایل نشان دهد، دهکده های یهودی نشین را در مناطق و سر زمینهای اعراب فلسطینی تخلیه نماید و یا دولت خودمختار فلسطینیها را به رسمیت بشناسد. کمتر کسی باورش می شد، روزی نلسون ماندلای قهرمان، زندانی سابق نژاد پرستان سفید پوست آفریقای جنوبی، رئیس جمهور آن کشور بشود و جایزه صلح نوبل هم دریافت نماید. برای ما و دیگر نیروهای مبارز، سنگین بود بپذیریم که به این تندی، رژیمهای دست نشانده شاه و صدام حسین دیوانه و جنایت کار از اریکه قدرت به پائین آورده شوند و کردهای این بخش از کردستان بتوانند به این زودی به حقوق حقه خویش دست یابند و مثلا رئیس جمهور کشور عراق یک کرد باشد. در حالیکه درکشور خود ما که چهار استان کردنشین داریم نه اینکه استاندارها بلکه حتا فرماندارها و شهر دارها هم کرد نیستند و به ندرت ازمیان کردها شهرداری کرد انتصاب می شوند. اما اگر از این آخریها بگذریم، همه دست آوردهای مثبت فوق درپایان قرن بیستم وآغاز قرن بیست ویکم جامه عمل بخود پوشانیده است. بدون تردید در آینده، ما شاهد تحولات بس شگرف دیگری در جهان و به ویژه درمنطقه خاور میانه به سود همه ملیتهای تحت ستم خواهیم بود. پس رؤیای طلائی قاضی محمد که در اعتراض به توهین به پرچم کردستان در جلسه محاکمه بیدادگاه خود خطاب به دادستان رژیم شاه گفته بود:"مطمئن باشید، شما دستتان به پرچم کردستان نخواهد رسید که به آن بی احترامی بکنید! روزی خواهد رسید که پرچم کردستان بر بالای آن خانه ای که مرا در آن محاکمه و محکوم می کنید، به اهتزاز در آید. من پرچم کردستان را به دست توانای ملا مصطفا بارزانی سپرده ام و بر دوش او از این کوه به آن کوه و از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور حمل می شود، تا روزی بر تمامی بارزان و دربلندی های کردستان به اهتزاز درآورد. مطمئن باشید آن روز فراخواهد رسید". بله هموطنان عزیز، آن روز فرا رسیده و این رؤیا در بخشی از کردستان آنطور که ملاحظه می شود، به واقعیت تبدیل شده و پرچم کردستان نه فقط بر بلندیهای بارزان، بلکه بر سراسر کردستان جنوبی به اهتزاز در آمده است. در این بخش از کردستان نه اینکه شهردار و فرماندار و استاندار کرد هستند، بلکه رئیس حکومت حریم کردستان، وزیر امور خارجه و رئیس جمهور کشور عراق از پیشمرگان سابق کرد می باشند. پس هر کردی موظف است با وصف تمام کاستی ها و ندانم کاری هائی که احتمالا در حکومت فعلی مشاهده می کند، فقط برای در اهتزاز نگهداشتن این پرچم و حفاظت از این حاکمیت با دل و جان بکوشد و آینده را از آن خود بداند. بدون شک در درازمدت این حمایت به سود همه کردها در سراسر منطقه خواهد بود. زنده وجاوید باد مام جلال رئیس جمهور عراق فدرال، پایدار و نستوه باد کاک مسعود رئیس حریم کردستان فدرال و برقرار وشکست ناپذیر باد روند دمکراسی و فدرالیسم در سرزمین عراق و کردستان جنوبی. دوستان ارجمند، در اینجا اجازه می خواهم، پس از این عرایض مختصر، به اصل موضوع برگردم، یعنی به طلوع جمهوری کردستان سال 1946 و اهداف والای رهبر آن، زنده یاد قاضی محمد و نیز برخی ازتهمتهای خصمانه و دروغ که به باور بعضی از نیروهای صادق نیز تبدیل شده است. در واقع جمهوری کردستان سال 1946، حداقل برای مردم کرد در سراسر جهان واقعه ای آشنا است و هیچ نیاز به معرفی و تکرار آن نداریم. پس همه آگاهیم که روز 22 ژانویه شصت سال پیش در میدان چوار چرای مهاباد جمهوری کردستان توسط زنده یاد قاضی محمد اعلام موجودیت نمود. از همان زمان تاکنون دهها جلدکتاب درباره طلوع این جمهوری و شکستش نگاشته شده اند. چیزی که امروز برای ما کردها بیش از همه مهم است، شرحی در باره اهداف مردمی این حکومت یک ساله و دست آوردهای آنست و چرا تشکیل آن در شهر مهاباد خاری بود درچشم دشمنان خلق کرد و مرکزیت گرایان؟ نهایتا چرا هنوز هم برخی از نیروهای مترقی در دام آنهمه تهمت و افتراه گیر کرده اند؟! از آنجا که واقعه جمهوری مهم کردستان در تاریخ خلق کرد در سرا سر خاورمیانه و اروپا به سمبل مبارزه حق طلبانه خلق کرد تبدیل گردیده و یکی از وقایع مهمی بوده که دوست داران آزادی و معتقدین به دمکراسی با دیده احترام به آن و به بنیانگذارانش نگریسته و می نگرند، بنا بر این پس از گذشت بیش از پنجاه و نه سال از سرکوب مزورانه این جنبش مردمی هنوز هم در خاطره عدالت خواهان و شخصیتهای مترقی زنده است و بدون شک این یاد بود در یادمانها جاویدان هم خواهد ماند و بهمین دلیل دوستداران آزادی و دمکراسی هر سال بیاد این واقعه درخشان درجامعه کرد خواهند بود و آن را گرامی خواهند داشت، تا یادش به حق در اذهان نسلهای آینده زنده و جاوید نگهدارند. چیزی که با دقت باید به آن توجه داشت، مسئله دوستان و دشمنان دمکراسی و آزادی در جوامع عقب نگهداشته شده ما است. موضع دوستان برای ما واضح و روشن است. یعنی درواقع ما کسانی را دوست خود ودمکرات بحساب می آوریم که آنچه را برای خویشتن خوب می دانسته و می دانند، از ما مردم به اصطلاح جهان سومی نیز دریغ نورزیده و دریغ نمی ورزند. و دشمنان آشتی ناپذیر ما آن کسانی بوده و هستند که ما را لایق زندگی بهتر در سایه دمکراسی و آزادی ندانسته و هنوز هم نمی دانند. متأسفانه درتاریخ دویست سال گذشته، ما با این دشمنان، دائم درگیر بوده ایم و هیچگاه هم تا کنون بر آنها پیروز نشده ایم. زیرا یکی از دلایلش هم آن است که تمام دستگاهها و ابزار تبلیغاتی و خبر رسانی(روزنامه و رادیو وافراد خبرچین زبده و غیره) در اختیار آنها بوده است و هرآنچه هم از اخبار وقایع درست سیاسی که کوچکترین لطمه به منافع خودشان در سرزمینهای ما وارد می آورده، کوشیده اند آنرا برعکس جلوه دهند و به اذهان عمومی برسانند. بویژه افتراها را در باره وقایع بعداز جنگ جهانی دوم وآغاز جنگ سرد با استفاده از "دروغ گوبلزی" به آن اندازه تکرار کرده و تبلیغ می نمودند که حتا دوستان ما به آن باور می کرده و هنوز هم اغلب باور می کنند. چند ماه پیش مقاله هموطن گرامی، آقای ناصر رحیم خانی را زیر عنوان "جمهوری مهاباد: آزمون آرمان و واقعیت" خواندم. مطلبی هم در تأیید آن نوشته ومنتشر کردم. مقاله در مجموع، جالب بود و ازدید تقریبا واقع بینانه ای نگاشته شده بود. اما مطلبی که برای این هموطن عزیز ناروشن مانده و شاید در آینده هم نا روشن بماند، موضع و شخصیت کسانی است که ایشان، در رابطه با "جمهوری مهاباد" به آنها استناد نموده اند. مثلی است که گویند: "انسان بی طرف باید واقعیت قضیه را از لابلای گفته های دشمنان استخراج کند، نه تکرار و ارائه آنچه که آنها بسود خود نگاشته اند". مثال تاریخی، ما هنگامی با شخصیت استثنائی بابک خرم دین در قرن سوم هجری قمری آشنا میشویم که نوشته ها و بویژه کتاب سیاستنامه خواجه نظام الملک وزیر ملک شاه سلجوقی که دشمن درجه یک جنبشهای اجتماعی و بویژه جنبش خرمدینان در آن قرن بوده، بخوانیم. آن زمان خواهیم دید که 22 سال مقاومت بابک خرمدین علیه خلفای مقتدر عباسی، از جمله علیه ابو اسحق معتصم برحق بوده و بر خلاف نوشته های کین ورزانه خواجه نظام الملک که بابک را برای تحقیر کردن به حرامزاده و به نوکری که به پشیزی خریده شده بود و پیرو آئین مزدکی که زن را اشتراکی میدانستند، معرفی می نماید، او بحق در قلب و مغز توده ها جای داشته و از حمایت مردم برخوردار بود است. بطوریکه بعداز دستگیری بابک خرمدین وبردنش بطرف بغداد، صدای هق هق گریه مردم در مسیر راهش، به قول برخی از تاریخ نویسان قرون وسطا، تا دو فرسنگی شنیده می شده. همینگونه میتوانیم، برای به دست آوردن حقیقت، نوشته های دشمنان را در مورد جمهوری کردستان در مهاباد و سیاست شخصیت نامدار، قاضی محمد، بنیانگذار این جمهوری، مطالعه نمائیم و ببینیم، قاضی محمد که لقب گاندی خاورمیانه شایسته اوست، آنطور نبوده که دشمنان گفته اند، بلکه او می خواسته یک سیاست مستقل و عادلانه به سود همه خلقهای ایران را به پیش ببرد و وابسته به هیچ قدرت خارجی هم نبوده اند. امروزه به قول معروف، خواجه حافظ شیرازی درآرامگاهش هم می داند که آرچی روزولت آتشه نظامی آمریکا درسالهای 1945 و 1946 و ایگلتون کنسول آمریکا درسالهای 1960 و 1962 و درک کینان وجنرال ارفع در واقع تمام انگلیسی، هیچگاه و در هیچ مقطعی دوست خلقهای اقلیت در ایران و به ویژه دوست خلق کرد نبوده اند. نکته بسیار مهمی که در آن زمان، سازمانهای مخفی غرب وظیفه داشتند بیش از هر چیزی دیگر روی آن تکیه کنند، در مرحله نخست بد و زشت جلوه دادن هم پیمان زمان جنگ و رقیب و دشمن ایدئو لوژیک خود بود و درمرحله دوم وابسته دانستن هر جنبش مردمی به این دشمن صوری، یعنی شوروی، اگر آن جنبش واقعا بر حق هم می بود. بنا به این تئوریها هر اقدام درست کردها را می بایستی به صورت دستور العملی از مسکو یا آذربایجان شوروی قلمداد می نمودند. ازجمله اینها می بایستی بگویند که تبدیل کومه له ژیانه وی کورد بحزب دمکرات در کردستان ایران به دستور شوروی ها بوده! در آن زمان تنها خارجی که در مهاباد اقامت داشت، آرچی روزولت بود که برای سفارتخانه خود گزارش تهیه می نمود و می فرستاد. متمنی است به این جملات آرچی روزولت از کتاب دیرک کینان توجه فرمائید: «در سپتامبر۱۹۴۵ قاضی محمد و عدهای دیگر از کردها بار دیگر به شوروی احضار شدند این بار هم با جعفر باقراف نخست وزیر جمهوری آذربایجان شوروی دیدار کردند. کردها به باقراف گفتند که میخواهند کشوری کرد تاسیس کنند و امیدوارند اتحاد شوروی از کمک مالی و تسلیحاتی بدانها دریغ نورزد. با قراف در پاسخ اظهار داشت که عجلهای نیست. آزادی کردها باید مبتنی بر نیروهای مردمی باشد آن هم نه تنها در ایران بلکه در عراق و ترکیه هم. وی به کردان اطمینان داد که مصلحتشان در تکیه بر اتحاد شوروی است و در زمینه کمک مالی و حمایت نظامی وعدههای مبهم بسیار به آنها داد». (استناد به دیرک، کینان. مختصر تاریخ کرد. ترجمه ابراهیم یونسی ص ۱۲۱) این نوع بیانات واهی یک افترا محض و پا روی هر گونه شرف انسانی گذاشتن است و فقط میتواند از خورجین مأموران و افرادی بیرون بیاید که رعایت هیچگونه اخلاق انسانی را نمی کنند. زیرا قاضی محمد درهیچ مقطع زمانی درباره جدائی کردستان ازایران مطلبی بیان ننموده بود. امروز خوشبختانه آرشیو (بایگانی های) همه کشورهای روسیه و آمریکا و انگلستان و فرانسه باز اند و انسان می تواند به راحتی پرده ازروی این دروغها بردارد و آنهارا افشاء نماید. در ادامه مطلب آورده شده که: «در این ملاقات قاضی محمد و همراهان نا خرسندی باقراف از «کومهلهی ژ.کاف» و پیشنهاد تاسیس حزب جدیدی را متوجه شدند. در بازگشت از این سفر قاضی محمد نتایج گفتگوها را با سران کومهله در میان گذاشت و سپس بیانیهای با امضاء قاضی محمد و ۱۰۵ تن ازسر شناسان کرد انتشار یافت. دراین بیانیه تاسیس حزب دموکرات کردستان و هدفهای حزب بر شمرده شد». این جملات منحرف کننده، دروغ وافترا آمیز به آن اندازه تکرارشده که حتا دوستان ارجمندی مانند آقای ناصر رحیم خانی هم به آن باور کرده وعین آن را، درآن مقاله خود آورده اند. در صورتی که این نوع بیانات همانگونه که در فوق اشاره شد، فقط میتوانست ازمغز افراد ضدکردی مانند آرچی روزولت، ویلیام ایگلتون و دیرک کینان و ژنرال ارفع انگلیسی و امثال آنها تراوش نماید. زیرا واقعیت، بنابه مدارک موجود، یعنی ارسال تلگرام به تبریز و اسناد سفر هیئت نمایندگی کرده ها به باکو و نیز بایگانی وزارت خارجه بریتانیا که پس از هر سی سال برای عموم آزاد می شود و دست همه حقه بازهای سیاسی و نیرنگ کاران را باز می کند، عکس این بیانات فوق را به ما می گویند. در کتاب "ملتی بدون سر زمین" که نوشته های آرچی روزولت در آن بچاپ رسیده، در صفحه 140 کتاب، تاریخ دومین سفر قاضی محمد و هیئت نمایندگی کردها به باکو را روز 12 سپتامبر 1945 ذکر نموده است، در حالی که قاضی محمد بنام رهبری و 20 هزار نفر اعضای حزب دمکرات کردستان در اوایل سپتامبر 1945 یعنی 12 روز قبل از عزم سفر به باکو یک تلگرام شادباش به مناسبت تأسیس فرقه یاحزب دمکرات آذربایجان ارسال نموده بودند. نگاه کنید به جزوه جنبش 21 آذر صفحه 15 تبریز. ضمنا وزارت خارجه انگلستان در پرونده: Public Records Office, in London, FO 371-52702/File No. 104, page 76 همان چیزی را میگوید که آرچی روزولت گفته بوده و باحتمال قوی ویلیام ایگلتون و ارفع نیز به این پرونده استناد کرده اند. (نگاه کنید به کتاب نگارنده این سطور، ص 231). واقعیت این است که تأسیس حزب دمکرات کردستان یا بقولی تبدیل نام کومله به حزب دمکرات کردستان در تاریخ 16 اوت 1945 (25 گلاویژ 1324 خورشیدی) بوده است. یعنی حدود یک ماه قبل از سفر به باکو بوده نه بعداز برگشتن قاضی محمد از سفر! از آنجا که کردهای ستمدیده نه رسانه عمومی در دست داشتند و نه پس از شکست غمبار جمهوری کردستان، امکانی وجود داشت که بتوانند این واقعیت را در سطح وسیعی به گوش مردم برسانند. بنابراین پارچه و قیچی در دست دشمنان قرار گرفته بود و آنان هرگونه دلشان میخواست مطالب را به اذهان عمومی می رساندند. تازه بیش از شش هفته بعد از بر گشت رهبران حزب دمکرات کردستان ایران از سفر باکو، از تاریخ 2 تا 5 آبان 1324 (28 اکتبر 1945) اولین کنگره حزب را برگزار نمودند. حزبی که تا آن تاریخ رقمی بسیار بیش از بیست هزار نفر عضو داشت و هر روز نیز مردم برای نام نویسی و عضویت به مقر حزب مراجعه می کردند. پس پخش این نوع دروغ و افترا فقط در خدمت یک سیاست ضدکرد می توانست باشد، آنهم کم رنگ نمودن وقایع جنبش کردستان و وابستگی ساختگی آن به شوروی سابق، که دراصل اینطور نبود. آرزومندم، اولا کتابی که بنده حدود 16 سال پیش دررابطه با جمهوری کوردستان بزبان آلمانی نگاشته و 14 سال پیش نیز منتشر گردیده است، توسط علاقمندان به سر نوشت خلقهای تحت ستم به فارسی و کردی بر گردانده شود و دوما محققان واقع بین و بی طرف به تحقیقات بس بیشتری در این زمینه بپردازند و بیش از این میدان را برای مأموران سازمانهای جاسوسی و منافع از دست رفتگان و در واقع دشمنان خلق کرد خالی نگذارند. اکنون پرسیده می شود، چرا جمهوری کردستان بوجود آمد؟ در واقع برپائی جمهوری کردستان خواست قلبی اکثریت مردم کرد شیفته آزادی و دمکراسی بود. زیرا پس از آن که نیروهای متفق وارد خاک ایران شدند و از شمال و جنوب این کشور را اشغال نمودند، همان گونه که در پیش اشاره شد، پیشوا قاضی محمد که شخصیت سر شناس و مورد قبول اکثر کردهای منطقه غیر اشغالی بود، با درایت خاص خود و تماس با دولت مرکزی و قبل ازهمه تماس با فرماندهان نیروهای متفق انگلستان و آمریکا، برای شناسائی حق خودمختاری در چار چوب کشور ایران، کوششهائی بعمل آورد ولی متأسفانه بی نتیجه ماند و موفقیتی بدست نیاورد و مرکزیتگرایان خارجی و داخلی به بهانه های واهی این خواست بر حق را رد کردند. بنابراین تنها راهی که برای ملت کرد و قاضی محمد مانده بود اعلام همین حکومت خودمختار در چارچوب ایران بود، نه بیش و نه کم. اهداف جمهوری کردستان چه بود؟ در باره نظرات پیشوا قاضی محمد، حزب تازه تأسیس دمکرات کردستان ایران و اهداف جمهوری کردستان تفاسیر و حدس و گمانهای بیشماری نقل کرده اند. در حقیقت قاضی محمد چیز اضافی از آنچه ما امروز حقوق بر حق ملت کرد می دانیم، نخواسته بودند. خواستهای ایشان و دیگر رهبران تحقق بخشیدن به نکات زیر در برنامه حزب دمکرات کردستان که برنامه جمهوری هم بود خلاصه می شد: 1. اداره امور محلی کردستان باید برای کردها در داخل ایران آزاد و مستقل باشد و کردها یک نوع خود مختاری در چارچوب مرزهای ایران بدست آورند. دست آوردهای جمهوری کردستان: همانگونه که هموطنان عزیز اطلاع دارند، جمهوری کردستان فقط توانست باتمام مشکلاتی که برایش از همه سو پیش می آوردند، یازده ماه یا کمی بیشتر دوام بیاورد. ازجمله کارشکنیها و تبلیغات سوء ازطرف برخی ازنیروهای خارجی اشغال گر، تحریم اقتصادی از طرف حکومت مرکزی تهران و ممنوعیت اجازه حمل و نقل مواد تولیدی کردستان به دیگر نقات ایران و غیره، آن موانعی بودند که جلو پیشرفت و ترقی را در کردستان می گرفتند. با این وصف، جمهوری توانست با حمایت قاطع مردم دست به اقدامات چشم گیری بزند. مثلا تأمین امنیت برای مردم. در خلال حدود یک سال حاکمیت مطلق کردها بر منطقه کمترین نا عدالتی بوقوع پیوست و با وصف نا آرامی های ممتد، در سراسر ایران بجز یک نفر در منطقه تحت نفوذ جمهوری کردستان، کسی کشته نشد. همه سران عشایر و ایلات خودرا تابعی از جمهوری کردستان می دانستند و در راه اتحاد باهم گام بر می داشتند. کوششهائی درراه حفظ و گسترش فرهنگ کردی به زبان مادری. از همان ماه نوامبر سال 1945 کتابهای درسی فراوانی به زبان کردی بچاپ رسید و آماده استفاده شدند و دربرخی شهرهای کردستان در مدارس به زبان کردی آغاز به تدریس نمودند. کوشش در راه مدرن کردن زندگی مردم، با از میان بر داشتن آداب کهنه و قرون وسطائی و توجه جدی به حقوق زنان در کردستان. برای نمونه درهمان روز اول اعلام حکومت خودمختار، قاضی محمد دستور افتتاح یک مدرسه و دبیرستان دخترانه را صادر نمود. این کار در حالی انجام می گرفت که فقط یک در صد زنان کرد خواندن و نوشتن می دانستند. برداشتن قدمهای اولیه در بهبود بخشیدن به رابطه بین مالکان زمین و کشاورزان و نیز تحولی در وضع بازرگانی و تولیدات. متأسفانه زمان بسیار کوتاه بود که بتوان نتیجه مثبت این اقدامات را مشاهده نمود. اما دست آوردی که تا به امروز نیز جاودان مانده است. شیوه حکومت داری و رفتار کم نظیر رهبر این جمهوری کوتاه عمر بود. به شاهدی ناظران عینی، قاضی محمد در تاریخ خلق کرد یک شخصیت استثنائی بود و هنوز هم رفتار محبت آمیزش، حتا با دشمنان خلق کرد و وفاداریش به مردم کرد، زبان زد عام است. یک نکته در اینجا باید دررابطه بابزرگمنشی این مرد تاریخ کرد گفته شود. زنده یاد دکتر قاسملو آن را بدین شرح در چهل سال مبارزه آورده اند: "که ملا مصطفا همیشه زنده برای آخرین بار درتاریخ 16 دسامبر 1946 به دیدار قاضی محمد آمد و از ایشان بطور جدی در خواست نموده بود که به بارزانیها به پیوندد و اطمینان دادند که پیشمرگان بارزانی اوامر اورا اجرا خواهند نمود. قاضی محمد در پاسخ گفته بود: <من می دانم که زندگیم را به خطر می اندازم، اما این موضوع مهم نیست. من ملت کردرا تنها (بجای) نمی گذارم>".(همانجا ص 116-112، مرادی277) یعنی او پیش بینی می کرد که رژیم شاه در حقش جنایت روا خواهد داشت، اما حاضر به ترک سر زمین خویش و ملت کرد نشد و در کنار مردم ماند. تهمت های واهی به خلق کرد و شکست جمهوری کردستان: از آنجا که حکومت مرکزی به دستور اربابان خود بهیچ وجه موافق خود مختاری خلقها نبود، پس میبایستی بهانه ها و دلایلی برای حمله به آذریها و کردها به وجود آورد. دلایل وبهانه برای آذربایجان که بیشتر تحت نفوذ شوروی بود و رهبران آن به ایدئولوژی کمونیستی اعتقاد داشتند، کافی به نظر می رسید. اما تهمت تجزیه طلبی و وابستگی که به کردها و شخص قاضی محمد زده می شد، حتا خود رژیم تهران در دروغ و واهی بودن آن شکی نداشت و بعدها نیز معلوم شد که دروغ هستند. زیرا قاضی محمد نه کمونیست بود و نه علاقه ای به اجرای دستورات کمونیستها در کردستان داشت. مصاحبه های قاضی محمد دلیل و شاهد زنده این ادعا می باشد. به علاوه هنگامی که نیروهای متفق وارد خاک ایران شدند، اولین کوشش قاضی محمد برای حل مسئله کرد تماس با دو افسر آمریکائی و انگلسی بود که در نظر داشت خواست کردها را با فرماندهان نیرهای آنها در میان بگذارد که موفق نشد. تازه پس از نا امیدی آز آمریکا و انگلستان به پیشنهاد فرماندهان شوروی بدون قبول هیچگونه قید وشرطی پاسخ مثبت داد. جمهوری کردستان چه تجربیاتی به ما داده و وظیفه ما در برابر ملتمان چیست؟ نخستین تجربه آنست، همانطور که در پیش ذکرش رفت، ملت کرد دوستان و دشمنان خودرا بشناسد. به ما یاد داده که ملیت و شرف انسانی خود را با مادیات و مقام عوض نکنیم، به ما یاد داده است که در راه آگاهی خود و هم ملیتهایمان بکوشیم، حقوق خودرا بشناسیم و اتحاد خودرا حفظ نمائیم. به ما یاد داده است که بدون رعایت این نکات قادر نخواهیم بود آزادی خودرا به دست آوریم. وظیفه مبرم ما کوشش در تحقق بخشیدن به این نکات مهم است و دوری جوئی از نوکر صفتی و قبای نوکری بیگانه پوشیدن. هایدلبرگ آلمان فدرال 17 ژانویه 2006 دکتر گلمراد مرادی |
راگهیهندراوی دهفتهری سیاسی بهبۆنهی ههڵبژاردنی نۆههمین دهورهی سهرکۆماریی |
حیزبی دێموکراتی کوردستانی ئێران |
هاونیشتمانانی بهڕێز! حیزبی دێموکراتی کوردستانی ئێران |